گروه ایده پردازی گزینه

طراحی گرافیک - مشاور . مدیر هنری ، تبلیغاتی و چاپ - کارگردانی نرم افزار و اپلیکیشن

گروه ایده پردازی گزینه

طراحی گرافیک - مشاور . مدیر هنری ، تبلیغاتی و چاپ - کارگردانی نرم افزار و اپلیکیشن

گروه ایده پردازی گزینه (Group ideas gozineh)
تشکیل کارگروه های ایده پروری و تولید و تولد ایده و ایده پردازی در امور مد نظر شما .
انجام امور حرفه ای مربوط به طراحی و گرافیک و مشاوره در زمینه های فوق.

مدیر هنری - نظارت بر چاپ.

کارگردانی طراحی و تولید نرم افزار و اپلیکیشن و وب.

انجام امور مربوط به محیطهای 3d و انیمیشن.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۸ خرداد ۹۹، ۱۵:۳۵ - علی
    عجب
نویسندگان
پیوندها

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

مردی که عنوان نخستین کاندیدای انتخاباتی دنیای فست فود را از آن خود کرد نه یک دوره بلکه دودوره بیخانمان بوده است. او زمانی که کودک بود پس از مجادله با ناپدری خود خانه را ترک کرد وشبها را در مزرعه میخوابید تا اینکه به عنوان یک سرآشپز حرفهای در تهیه دستورالعمل پخت مرغ کنتاکی مشهور شد.


او حتی زمانی که خوشمزه ترین دستور پخت مرغ را در دست داشت در پشت اتوبوس اسقاطی میخوابید تا اینکه به شمال امریکا سفر کرد تا مردم را متقاعد کند و بعد از آن راهی در بین مشتریانش باز کرد.نام تجاری که او در سال 1964 میلادی به نام <کی اف سی> تأسیس کرد، یک شاهکار و تاکتیک چشمگیر در دنیای فست فود بود.کلونل ساندرز رستورانهای زنجیرهای مرغ سرخ شده کنتاکی را در سن 66 سالگی تأسیس کرد و با استانداردهای بالا و درخشان به عنوان یک نوآور در صنعت مواد غذایی فست فود مطرح شد.

داستان موفقیت دو کارآفرین و میلیونر معروف کریستوفر گاردنر,کار آفرینی

داستان موفقیت دو کارآفرین و میلیونر معروف کریستوفر گاردنر,کار آفرینی

پدر او قصاب بود و او در سن 5 سالگی پدرش را از دست داده و از خواهر خود آشپزی را یاد گرفت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۴۵
حمید رضا طاهر
داستان اسب پیر
کشاورزی جوان یک اسب پیر داشت یک روز هنگام برگشتن به خانه چون مراقبش نبود داخل چاهی بدون آب افتاد.

کشاورز جوان هر چه سعی کرد نتوانست اسب را از چاه در آورد از طرفی دلش هم به حال اسب پیر میسوخت که آن طور درد بکشد پس برای اینکه اسب زجر نکشد فکری به ذهنش رسید با بیلی که در دست داشت خاکهای اطراف چاه را داخل چاه ریخت به این نیت که  اسبش زیر خاکها مدفون شود و بمیرد.!

اما اسب پیر هر بار که خاک روی بدنش می ریخت با دمش و تکان دادن بدنش خاکها را پایین می ریخت و در عین حال خاکها را روی هم کپه میکرد و چند سانتی متر بالاتر می آمد.

این کار همچنان ادامه پیدا کرد .کشاورز جوان خاک میریخت و اسب پیر خاکها را زیر پایش جمع میکردو....

تا بالاخره ارتفاع خاک به لبه چاه رسید و اسب پیر در حالی که یک کوزه پر از سکه طلا را به دندان گرفته بود از چاه خارج شد و کشاورز جوان تبدیل به مردی ثروتمند شد.

 

 

مشکلات زندگی مانند تلی از خاک بر سر ما میریزند .

انسانها نیز دو انتخاب پیش رو دارند :

اول اینکه اجازه دهند مشکلات آنها را زنده به گور کند!

دوم آنکه از مشکلات سکویی بسازند برای رسیدن به خوشبختی!


منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۳۹
حمید رضا طاهر

داستان شما می توانید

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است
.
.
.
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند.
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
.
.
.
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
و معامله به این ترتیب انجام می شود
.
.
.
نتیجه اخلاقی:
 حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید
چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید.فقط باید خواست و جذب کرد!!!!!!!!


منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۳۲
حمید رضا طاهر